چند ماه مانده تا سی سالم شود ، راستش در عین اینکه وحشتناک دچار بحرانم از این لحاظ ، هیچ جور دیگری هم نمی توانم باشم ،خب گذشت هر جوری که بود ، مثل کلاسی که با نمره ی نه چندان راضی کننده ای پاسش کرده باشی ، اغلب وقتها یک بی حسی شدید دارم ، نه خوب نه بد ، نه خوب بوده نه بد ، مهم نیست ، مهم نبوده هیچ وقت ، راستش در آستانه ی سی اگر بخواهم کمی منطقی باشم دیگر چیز زیادی نمی خواهم ، کمی اطرافم را خلوت تر کنم و چیز هایم را جمع و جورتر ، خانه ای یک اتاقه با حمام و دستشوئی در یک محله ی وسط شهر نه خیلی بالا نه پائین ، شاید کمی زیاده خواهی باشد اما حمامش وان داشته باشد
No comments:
Post a Comment